شمسالدین حمیدیان/ یکی از اصلیترین چالشهای جشنواره سی ونهم فیلم فجر از نخستین روز برگزاری، کیفیت اجرای پروتکلهای ابلاغی از سوی وزارت بهداشت بود و اساسا آنچه که باید انجام میشد، طبق نظر استاندار تهران، تعطیلی این دوره از جشنواره بود! که متاسفانه انجام نشد و ظاهرا مدیران وزارت ارشاد ترجیح دادند تا در این سال آخری نیز، بودجه سینمایی خود را به هر شکل و به هر قیمتی، به بدنه منتفع از برگزاری چنین جشنوارههایی تزریق کنند!
البته نباید فراموش کرد که اگر «کرونا» حدود یک سال است که از ناحیه ضعف سیستم ایمنی بدن رسوخ میکند؛ «کرونای نفوذ و وقاحت» سالهای بسیاری است که از ناحیه ضعف مدیران سینمایی، به کل سیستم فرهنگی، و نهایتا به ذهن و عقیده برخی مردم سرایت کرده است. پس اگر به جای تمرکز بر سیاست «عقیم کردن جشنواره فیلم فجر» و به ابتذال کشیدن «ویترین سینمای ایران» با اقدامات جلفی همچون تقلیل ۶۲ فیلم به ۱۶ اثر و ...، سیاست «باروری عقیده و شجاعت و تدبیر» را در پیش میگرفتند، هرگز شاهد چنین جنایت و دیکتاتورمآبی از سوی سینماگران و مدیران نبودیم. غفلتی که سبب شده تا سینما به عنوان یکی از مهمترین بسترهای تاثیرگذار فرهنگی، راه خود را از ملت مسلمان ایران و نظام جمهوری اسلامی جدا ساخته و در چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، رسما وجاهتی اپوزیسیونی به خود بگیرد.
پس باید توجه داشت که در این ماراتن کرونازده، «جادوی مذموم سینما» بیش از همه خطر آفرین است که مسئولان برای آن هیچ ماسک و محلولی تدارک ندیدهاند و سراغ مَرهمهای موقتی مثل «سیاست اقتباس» میروند؛ به نحوی که حتی سیاست تشویقی برای اقتباس سینمایی، نتوانست برگ برندهای برای مدیران مستعجل سازمان سینمایی و بالاخص این دوره از جشنواره باشد.
شاید دیگر تردیدی در این نباشد که مظلومترین کشور در موضوع مقابله با کرونا، ایران است که همزمان مجبور است در چندین جبهه بجنگد و در عین حال در عرصه جنگ نرم، آماج حملات داخلی و خارجی باشد و سر آخر نیز صنعت سینمایش به مثابه اپوزیسیون، تمام داشتههای او تحقیر و کشور را در فلاکت و یاس مطلق ترسیم نماید. ایران مظلومی که هم با دشمن خبیث و ناجوانمردانه تحریم کرده و هم با ماشین رسانهای آن که به وسیله دروغپردازیهای مختص به خود، تحریف واقعیت میکند در حال نبرد است و هم با برخی عمال داخلی ایشان که یا در قامت برخی مدیران و یا به صورت برخی سلبریتیهای بظاهر وطنی درآمده و در کنار دشمن خارجی بر حجم مقابله با نظام جمهوری اسلامی میافزایند و از هیچ امری دریغ نمیکنند و ...؛ البته این در شرایطی است که پیش از این و در فازهای قبلی جنگ روانی، رسانههای معاند به کمک عناصر داخلی خود هر چه زدند به در بسته خوردند و اکنون تمام تمرکز خود را بر «تحریف» گذاشتهاند. پس باید توجه داشت که «تحریف» دقیقاً از همین جا کلید میخورد، یعنی «استقلال» را «سر به راه نبودن» و «مقاومت» را «سر جنگ داشتن» معنا میکند تا به زعم خود روحیه ملی را از درون تضعیف و نظام را دچار فروپاشی داخلی کند.
در فیلمهای امسال اگرچه تنوع ژانر داشتیم و همین نشاندهنده حضور متنوع ایدئولوژیهاست؛ اما باید توجه داشت که سیاستگذاری غلط سینمایی موجب شد تا عموم تولیدات سینمایی نه تنها از گفتمان آرمانی نظام جمهوری اسلامی فاصله جدی پیدا نمایند، بلکه حتی برخی از این تولیدات در فرایند پیام رسانی خود به تقابل تمدنی رفته و در صورت «ضد تمدنی» قرار گرفته و از کارکردی در تقابل با «فرهنگ عمومی» برخوردار شدند. البته طنز ماجرا آنجا است که اقتصاد سینمایی هنوز تحت سیطره «خصولتی» است و وزارت و نهادهای حکومتی و تهیه کنندگان فرهنگ و ارشاد همچنان نقش پررنگی در سیاست گذاری و ممیزی فیلمنامه و فیلم دارند. پس از این جهت ظهور چنین تقابل تمدنی ویژهای در عموم تولیدات سینمایی امسال را میبایست را محصول تفکر کلان و جهتگیری دولت یازدهم و دوازدهم قلمداد نمود. تولیداتی که نه تنها ردی از سیاستهای کلان کشور در آنها یافت نمیشود، بلکه به صورتی ویژه در تعارض مستقیم قرار گرفته بودند.
یادمان نخواهد رفت که سازمان سینمایی چگونه در خرداد ماه ۱۳۹۹ برای حمایت از تولید فیلمنامه در شرایط پساکرونایی سینمای ایران و کمک مادی به همه اعضای انجمن صنفی فیلمنامهنویسان، یک طرح چهارده مادهای را معرفی کرد که طبق بند هفتم آن، از تولید فیلمنامههای اقتباسی حمایت ویژه خواهد شد. طرحی که تصور میشد تا در کوتاهمدت، به نفع اقتصاد طیفی در سینما و برخی سینماگران باشد. طرحی که در طولانی مدت قطعا نمیتواند مسیر سینما را اصلاح کند. حال مداقه در کیفیت تولیدات اقتباسی در جشنواره امسال نشان داد که اساسا چنین تصمیماتی حتی در کوتاهمدت هم جوابگو نبوده و صرفا برای جبران بخش مختصری از دغدغههای اقتصادی طیفی خاص از اهالی سینما کاربرد دارد. طریحی که بیشترین کارکرد آن را میبایست ایجاد فضای تبلیغاتی برای مدیران امر جستجو نمود و نه دغدغههای صالحسالاری و تئوری و محتوایی مبتنی بر یک سند طراحی شده و یا یک چشمانداز مدون!
پس نمود روشن ابتر بودن چنین طرحی را میتوان در جشنواره سی و نهم مشاهده نمود. جشنوارهای که حدود هشت فیلم، از مجموع تولیدات عرضه شده در آن را اقتباسهای سینمایی شامل میشدند. تولیداتی که افشا کننده واقعیتی تلخ با عنوان توزیع بیتالمال در میان طیفی از سینماگران و به همان میزان بالابردن صفحات رزومه مدیران سینمایی کشور میباشد.
مرور تولیدات اقتباسی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثبات میکند که ظاهراً سیاست «حمایت از فیلمهای اقتباسی» اساسا به یک «راه فرار» از انگ «سفارشیسازی» تبدیل شده است. پس از این به بعد شاهد آن خواهیم بود که عمده فیلمهای سیاه جشنواره، در ذیل یک «سفارشیسازی» از سمت سرمایهگذاران دولتی ساخته میشوند و در عین حال پدیدآورندگان این آثار برای فرار از این ننگ خود انگاشته، در تحت عناوین موجهی همچون «اقتباس» خود را پنهان نموده و با ژستهای منورالفکرانه، آنچنان وانمود میکنند که بودجه تداوم فعالیت ایشان بودجه حاکمیتی نیست!
فیلم سینمایی «یدو» از جمله تولیدات اقتباسی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر بود که اگر چه در ذیل یک «سفارشیسازی» از سمت سرمایهگذاران دولتی ساخته شده بود؛ اما توانست در لوای عنوان موجه «اقتباس» خود را پنهان نموده و حتی نامزدی خود در سیزده رشته و نهایتا تصاحب پنج سیمرغ و یک دیپلم افتخار جشنواره را محصول توانمندی اثر جلوه دهد. این در حالی است که شاید بتوان «سفارشیسازی» را به عنوان یکی از عوامل اصلی شیفتگی هیات داوران برای اعطای سه عنوان اصلی این دوره از جشنواره به قلمداد «یدو» مطرح نمود. سه عنوان مهمی که در قالب اعطای سیمرغ بهترین فیلم، سیمرغ بهترین کارگردانی و در نهایت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن، به حد کافی توانست حیرت برخی منتقدان را برانگیزاند.
فیلم سینمایی «یدو» محصول مشترکی است که با سرمایه بنیاد سینمایی فارابی و توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شده است. اثری ظاهرا اقتباس شده بر مدار یکی از داستانکهای موجود در مجموعهداستانی «زخم شیر» که توسط صمد طاهری در فواصل سالهای ١٣۹۰ تا ١٣۹۵ نوشته شده و نخستین بار در سال ١٣٩۶ منتشر گردیده است. کتابی ۱۶۷ صفحهای که شامل داستانکهایی با نامهای «مردی که کبوترهای باغی را با سنگ میکشت» ، «موش خرما» ، «خروس» ، «مهمانی» ، «در دام مانده مرغی» ، «نیزن» ، «سفر سوم» ، «زخم شیر» ، «نام آن پرنده چه بود؟»، «چیز و فلان و بهمان و اینا» و «سگ ولگرد» میباشد و در این میان فیلم سینمایی «یدو» به سراغ منسجمترین داستان این مجموعه یعنی داستانک «زخم شیر» رفته و به صورتی «سفارشی» از تمام تکنیکهای کِش آوردن فیلمنامه بهره گرفته و در نهایت روایت چند صفحهای نویسنده را به یک اثر سینمایی بُلند مبدل میسازد.
قطعا نقد ادبی در مورد مجموعهداستانی «زخم شیر» مجال خود را میطلبد و اگر چه ادبیات تلخ و به شدت مایوس کننده چنین اثری میتواند اسباب برجسته شدن آن را در محافل منوالفکرانه سوسیال مسلک و لیبرال روش قابل پیشبینی نموده و همچنین کسب جوایز ادبی خاصی همچون جایزه احمد محمود را برای چنین اثر ضد جنگی موجه سازد. اما قطعا بررسی این نکته که چرا چنین اثری با نگاه ناتورالیستی چِرک خود به جنگ تحمیلی و موضوع دفاع مقدس موفق به کسب جایزه ادبی جلال آلاحمد میشود! امری است که میتواند به خوبی ابعاد ولنگاری فرهنگی را در بخش ادبیات داستانی هویدا سازد و معین نماید که چگونه جایزه ملی جلال آلاحمد به عنوان جایزهای گران قیمت که از محل بیت المال تامین اعتبار میشود و در هدفگذاری اهدای آن به صراحت بیان شده که ارائه مشوقهای مربوط به جایزه مزبور باید در راستای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلامگرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمههای موجود ادبی و هنری باشد و...، چگونه و منطبق با چه معیار ادبی ـ هنری اسلامگرایی به «زخم شیر» رسید! ندانمکاری گسترده دولتمردان تدبیر و امید در عرصه کتاب و نشر آنچنان به بسط ولنگاری فرهنگی در حوزه ادبیات داستانی منجر گردید و آنچنان به نزول کیفیت و کمیت تولیدات انجامید که سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد را مجبور ساخت تا برای حفظ آبروی خود هم که شده هیچ اثر داستانی کوتاهی را شایسته تقدیر نداند و از این جهت بود که هیات داوران این جایزه بدون توجه به ابعاد محتوایی تولیدات این حوزه و عدم سنخیت آثار و تطابق آن با آرمانهای انقلاب اسلامی و تناسب با مفاهیم ساختاری نظام جمهوری اسلامی؛ با اتفاق نظر رسما اعلام کنند که مجموعههای داستان کوتاه رسیده به دبیرخانه، دارای ساختار و محتوای قابل قبولی از نظر ویژگیهای فنی و تکنیکی داستان کوتاه نیستند. |
پس اگر چه فیلم سینمایی «یدو» از منظر کارگردانی می تواند اثری کم نقص محسوب شود که با یک طراحی صحنه تئاتری همراه گردیده و تمام تلاش خود را معطوف داشته تا با بهرهمندی از هنر چیدمان و استفاده دقیق از اینستالیشن و همچنین فیلمبرداری مناسب به خلق تصاویری خوش فُرم و حتی نقاشی شده در منظر مخاطب سینمایی مبادرت ورزد؛ اما از منظر محتوا به شدت دچار ایراد و اشکال است و شاید عمده ترین اشکال آن باشد که فیلم دقیقا در جایی که میبایست شروع شود، به ناگاه پایان یافته و تمام میشود! از این جهت است که می توان فیلم سینمایی «یدو» را یک مقدمه سینمایی طولانی مدت قلمداد نمود که هیچ گاه شروع نمی شود و آغاز متن اصلی آن با پایان اثر همراه شده است!
داستان فیلم سینمایی «یدو» درباره ماههای آغازین جنگ تحمیلی است. دورانی که خانوادههای شهرهای مختلف خوزستان به ناچار خانه و کاشانه و همه دلبستگی خود را رها کردند و به شهرهای دیگر پناه بردند تا جان خود را از نکبت جنگ نجات دهند. اما در این میان مادری قصد ندارد خانه و کاشانه خود را رها کند در این میان پسر بزرگتر و نوجوان خانواده، از دست این تصمیم مادر عصبانی است و مدام به جان مادر غُر میزند که مانند تمام اهالی محل از آن جا بروند تا از بین نرفتهاند. از این جهت به هر بهانهای با مادر بحث میکند و حرف از رفتن میزند. اما مادر بیش از حد عاشق خانه و بُزی است که امورات زندگی او را در نبود شوهر گردانده است. |
فیلم سینمایی «یدو» حول تعریف شخصیتی با نام «یدو» شکل گرفته و سعی می کند تا در طول روایت خود ابعاد مختلف و جوانب گوناگون بدبختی و فلاکت انسان ایرانی را در ماههای ابتدایی جنگ تحمیلی نشان دهد. اثری که با وجود اقتباس سینمایی و بهرهگیری تمام و کمال از فضاسازی داستان کوتاه «زخم شیر» و روایت شخصیتهای اصلی آن که جوان می باشند و به دلیل کوتاهی پا کارت پایان خدمت گرفته و ...؛ شخصیت «یدو» و برادر و خواهر او را در سن کودک و نوجوان ترسیم می نماید تا فرایند «سفارشیسازی» اثر توسط کانون پرورش فکری کودکان از توجیه منطقی برخوردار گردد.
پس اگر چه اقتباس فیلم سینمایی «یدو» با تغییرات متعددی همچون جایگزینی پدر بیمسئولیت خانواده در داستان اصلی با پدر مُرده فیلم و یا جوانان لَنگ و کم سواد داستان اصلی با نوجوانان باهوش و ... و یا اضافه کردن نچسب و غیر باورپذیر خمپاره خنثی کن اصفهانی و جذابیت نترسی او برای «یدو» همراه میشود و ...؛ اما در مجموع بر مدار قصهگویی «زخم شیر» حرکت کرده و به عنوان فیلمی در ژانر ضد جنگ سعی میکند تا به شیوه ناتورالیسم (Naturalisme) و بر پایه یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی، تراوشات ذهنی نویسنده اصلی، از فلاکت و بیچارگی انسان ایرانی را در مقطع آغازین جنگ تحمیلی به تصویر بکشد.
پُرواضح است که هیچ انسان مسلمانی را نمیتوان یافت که از جنگ خوشش بیاید و یا فجایعی که به سبب جنگ پدید میآید را نادیده بگیرد. اما باید توجه داشت که جنگ با دفاع دو چیز متفاوت از هم بوده و اصلیترین ایراد و اشکال تولیدات ضد جنگی همچون کتاب «زخم شیر» و یا اقتباس سینمایی آن یعنی فیلم سینمایی «یدو» در نادیده انگاشتن این چنین تفاوت مهمی میباشد. تفاوتی که وقتی توسط سازندگان فهم نشود! منجر به بیانیهخوانی در صف نانوایی و تصویرگری از نحوه سوختن زندگی و معیشت مردم در تنور جنگ میگردد!
قطعا مُدل روایت فیلم سینمایی «یدو» به سبک ناتورالیسم و غلبه فلاکت و بدبختی در چنین آثاری آن هم با ادعای رئالیسم که از کارکرد موجه جلوه دادن تصویرهای سیاه ارائه شده برخوردار است؛ به آن حد میباشد که اساسا فرصت دیده شدن لایههای درونی اثر را به مخاطب نمیدهد و وجاهت نمادین چنین آثاری را پنهان میسازد. اما باید توجه داشت که تمرکز ویژه ناتورالیسم به حیوانات تنها ابزاری برای انکار مواهب زندگی و مقیسه انسان در وجه حیوانی خود است تا تصور و ذهنیت بیچارگی و نکبت ادامه دار را به عمق جان مخاطب خود حقنه نماید.
فیلم سینمایی «یدو» یک اثر ناتورالیسمی چِرک و ضد جنگی تمام عیار است که مبتنی بر اصول «سفارشیسازی» با یک پایان باز قابل قبول و راضی کننده از برای متولیان بودجهدهی همراه شده است. پایان بازی که اشکال منطقی برخوردار است و آنچنان گیج و مبهم به پیش رفته و به یکباره اتفاق میافتد که هر بینندهای را متوجه عدم همخوانی آن با روایت سیاه «یدو» میسازد. پس حتی اگر نویسنده اصلی رسما از این پایان بندی برائت نمیجُست و به صراحت بیان نمیکرد که: «پایانبندی فیلم اشکال منطقی دارد و اصلا همخوان نیست» ؛ بعید بود تا مخاطب آن را در فضای کلی و اتمسفر چنین اثر ضد ایمانی باور کند! اثری که پس از سالها بار دیگر نشان داد که چارچوب تصوری «سینمای کانونی» و به نگاه حاکم بر تولیدات سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و برخی فعالان حوزه سینما که فعالیت خود را با این نگاه آغاز نمودند از اساس معیوب است و برای اصلاح میبایست براندازی شده و از نو بنا گردد!
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان دومین نهاد دولتی مسئول در حوزه کودک و نوجوان شناخته میشود که پس از وزارت آموزش و پرورش، وظیفه دارد تا زمینه رشد و تعالی کودکان و نوجوانان ایران اسلامی را فراهم سازد و جالب آن است که امام خامنهای در حدود بیست و سه سال قبل به این واقعیت مهم و موضوع مغفول در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشاره فرموده و با صراحت به ایشان بیان داشتند: سعی کنید در این قصّهگویی و در این کار هنری، اوّلین چیزی را که در کودک ایجاد میکنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید. بدترین ضربهای که امپراتوری خبری و هنری زد، این بود که شبکه عظیم فساد در دنیا را در این سالهای متمادی راه انداخت؛ که متأسفانه در دوره پهلوی، پَرش ما را هم گرفت؛ هُرهُری مذهبی و بیایمانی را رواج داد که انسان در دل و جان خودش، به هیچ ستونی متّکی نباشد! سعی کنید بچهها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچهها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده میشود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسبند. |
در مجموع فیلم سینمایی «یدو» بیش از هر چیز می تواند ناکارآمدی و سیاست گذاری معیوب سازمان سینمایی را در نحوه تمرکز بر تولید فیلمنامههای اقتباسی عُریان ساخته و تداوم قصه پُرغصه اتلاف بیتالمال به سبب تولید آثار متعارض و متناقض با آرمانهای انقلاب اسلامی و بر مدار تفکرات روشنفکرانه را از فُرمی جدید برخوردار سازد.
ادامه دارد...
ارسال نظر